کتاب «عقاید یک دلقک» نوشتهی «هاینریش بل» با ترجمهی «محمد اسماعیلزاده» به چاپ رسیده است. این کتاب را میتوان یکی از رمانهای تاثیرگذار قرن بیستم دانست که در میان آثار هانریش بل به دلیل مضمون عاشقانه، نام جذاب و فضای نوستالژیک و عاطفیاش، شهرت بیشتری پیدا کرده است. هاینریش بل نویسندهای آلمانی است که موفق به کسب نوبل شده است. مضمون بیشتر نوشتههای او جنگ و پیامدهای آن بر زندگی و اوضاع انسانهاست. «عقاید یک دلقک» داستان دلقکی به نام «شنیر» است که از وقتی همسرش او را ترک کرده، دچار افسردگی شده است. او برای فراموشی دردهایش به نوشیدن مشروب روی میآورد. بعد از فضاحتی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآید، بهناچار به محل زندگیاش بازمیگردد. ازآنجاکه در مضیقهی مالی است، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد. در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را مرور میکند.... . بخشی از کتاب را با هم میخوانیم: «وقتی وارد شهر بن شدم، هوا تاریک شده بود. هنگام ورود، خودم را مجبور کردم تن به اجرای تشریفاتی ندهم که طی پنج سال سفرهای متمادی انجام داده بودم: پایین و بالا رفتن از پلههای سکوی ایستگاه راهآهن، به زمین گذاشتن ساک سفری، بیرونآوردن بلیت قطار از جیب پالتو، برداشتن ساک سفری، تحویل بلیت، خرید روزنامهی عصر از کیوسک، خارجشدن از ایستگاه و صدازدن یک تاکسی، پنج سال تمام تقریبا هر روز یا از جایی مسافرت کرده بودم و یا اینکه به جایی وارد شده بودم.»
رمان «دخمه» اثر ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی(۲۰۱۰-۱۹۲۲) برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ میلادی است. منحصربهفردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است. او گاه در دل داستانهای خود از جملات طعنه آمیزی استفاده میکند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان خود به واقعیتهای جامعه امروز معطوف میکند. نوک پیکان کنایههای ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابریهای اجتماعی است. «دخمه» داستان پیرمردی ۶۴ ساله به نام «سیپریانو الگور» است که در دهکدهای نزدیک شهری بزرگ زندگی میکند. در این شهر مکانی بنام مجتمع مرکزی وجود دارد که خود شهری بزرگتر و مرموزتر است. ساکنان زیادی در این مجتمع زندگی میکنند که همه امکانات شهری و رفاهی برایشان فراهم است و آرزوی خیلیها است که در این مجتمع زندگی کنند. مجتمعی که هر کسی اجازه سکونت در آن را ندارد و بهوسیله نگهبانانی حفاظت و کنترل میشود. از قضا شوهر تنها فرزند سیپریانو یکی از نگهبانان مجتمع مرکزی است و انتظار ترفیعی را میکشد که با آن بتواند برای زندگی به یکی از آپارتمانهای کوچک مجتمع مرکزی نقل مکان کند. ترفیعی که داماد پیرمرد و دخترش برای آن لحظه شماری میکنند و اما خود او، در دل از آن بیزار است: «مارسیال گاچو بار دیگر به ساعتش نگریست و آه کشید. آیا به موقع خواهند رسید؟ هنوز به مرکز شهر نرسیده و مجبور بودند از چند خیابان شلوغ عبور کنند؛ گردش به چپ، گردش به راست، دوباره به چپ، دوباره به راست، باز به راست، باز به راست، چپ، چپ، راست، مستقیم، و سرانجام به یک میدان خواهند رسید که آن جا مشکلات ترافیکی پایان خواهد یافت و یک بلوار، مستقیم به سمت مقصد هدایتشان خواهد کرد؛ همان جا که نگهبان شب در انتظار ورود مارسیال گاچو به سر میبرد و همان جا که قرار است کوزهگر، سیپریانو آلگور، بار خود را خالی کند. در آن انتها، یک دیوار سیاه و خیلی بلند، بلندتر از بلندترین ساختمانهای اطراف بلوار، راه را مسدود میکند. البته در واقع مسدود نمیکند، بلکه خطای دید باعث چنین تصوری میشود. آن دیوار، قسمتی از یک ساختمان عظیم است...»
دانلود کتاب صوتی برفهای کیلیمانجارو اثر ارنست همینگوی MP3
نوع فایل : صوتی MP3 قابل پخش در مویابل،تبلت،کامپیوتر و غیره
زمان کل : 1 ساعت و 22 دقیقه
معرفی کتاب صوتی برفهای کیلیمانجارو
ارنست همینگوی در کتاب صوتی برفهای کیلیمانجارو، به شما میگوید که باید دم را غنیمت بشماری و حالت را فدای افسوس گذشتهها نکنی.
برفهای کیلیمانجارو (The Snows of Kilimanjaro) داستان دردهای مادی و معنوی مردی به نام هری است که پایش دچار بیماری قانقاریا شده و خاطرات گذشتهاش را در لحظههای رهایی از درد بیان میکند. این داستان تلفیقی از دردمندی آدمی و بیرحمی طبیعت است.
همیشه حرفهایی که نزدهای، کارهایی که نکردهای، نگاه به موقعی که ننداختهای، لبخندی که نزدهای، غروری که نشکستهای دردآور است. اما… دیگر چه معنایی دارد که همه چیز اکنونت را فدای چیزی که میتوانستی دیروز داشتهباشی و حال نداری، بکنی؟
برفهای کلیمانجارو به یادت میآورد که در سختترین شرایط هنوز امیدی هست! فقط کافی است هدفت را بیابی و آن را بخواهی.
ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایهگذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایعنگاری ادبی» شناخته میشود. او همچنین برنده جایزه پولیتزر در زمینه ادبیات داستانی است که در سال ۱۹۵۳ به او اهدا شده است.
منتقدین همواره سبک نوشتار او را مورد تحسین قرار داده و داستانهای او را با کیفیت و گیرا دانستهاند. او طبع نویسندگی را در آمریکا تغییر داده است. قالب اصلی داستانهای او عشق، جنگ، طبیعت و از دست دادن است. وی همچنین به مفهوم مرگ توجه ویژهای داشته است. همینگوی سرانجام در سال ۱۹۶۱ با تفنگ شکاری خود خودکشی کرد.
نوع فایل : صوتی MP3 قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها
زمان کل : 34 ساعت
معرفی کتاب صوتی دزیره
کتاب صوتی دزیره نوشته آن ماری سلینکو، عاشقانهای است معروف از دل تاریخ؛ یکی از ده رمان برتر دنیا که زندگی دزیره کلاری، همسر پادشاه سوئد و نروژ و شخصیتهای هم عصر او و وضع انقلاب فرانسه را به تصویر میکشد.
رمان دزیره (desiree) داستان زندگی دختری فرانسوی تا رسیدن به مقام ملکهی سوئد را روایت میکند. رمانی که از زبان خود برناردین اوژنی دزیره و به صورت خاطرههایی از 13 سالگی این دختر بیان میشود و برگرفته از وقایع و رویدادهای نیمه دوم قرن هجدهم و عصر ناپلئون است. دزیره کلاری ملقب به دزیدریا، ملکه سوئد و نروژ، دختر آقای فرانسیس کلاری تاجر ابریشم و اهل مارسی بود که در 8 نوامبر سال 1777 میلادی در مارسی فرانسه به دنیا آمد. پس از آشنایی دزیره با ژوزف بناپارت برادر ناپلئون بناپارت و ازدواج ژوزف با ژولی، خواهر دزیره، دزیره دل به عشق ناپلئون میسپارد. افسر جوانی که به او وعدهی ازدواج داده، افسری که بعدها همان ناپلئون بناپارت نامدار میشود. مدتی بعد دزیره با ناپلئون بناپارت نامزد شد، اما دو سال بعد ناپلئون نامزدی خود را با او به هم زد و با ژوزفین دوبوهارنه که زنی بیوه و دارای موقعیت و روابط اجتماعی بالایی در آن زمان بود ازدواج کرد. هنگامی که دزیره از این موضوع اطلاع یافت به ناپلئون نوشت که: «تو زندگی مرا به سوی بدبختی سوق دادی و من هنوز ناتوان از فراموش کردن توام.» اما بعد از این شکست عشقی زندگی دزیره دستخوش تغییرات بسیاری میشود.
بعد از این اتفاق او همراه با خواهرش به ایتالیا رفت. زمانی که به فرانسه برگشت با ژنرال ژان باتیست برنادوت آشنا شد و با او ازدواج کرد و مدتی بعد صاحب پسری به نام اسکار شد. ژنرال برنادوت فردی بود مدیر، با تجربه و کار آزموده، او جنگهای پیروزمندانه و افتخارآمیزی انجام داد و به خاطر خوشنامی خود از طرف مجلس ملی سوئد به ولایت عهدی آن کشور برگزیده شد و سپس رسما پادشاه آن کشور گردید. دزیره نیز چندین سال بعد تاجگذاری کرد و ملکه کشور سوئد گردید. علاقهی ناپلئون به دزیره آنقدر شدید بود که زمانی که در حال آمادهسازی ارتش خود برای شروع جنگ بود، دزیره در ملاقاتی توانست او را متقاعد کتد تا از جنگ دست بردارد و تسلیم شود. دزیره شوهرش را در سال 1844 از دست داد و بیوه شد و پسرش اسکار جانشین پدر گردید. او بعد از فوت شوهرش چندین بار سعی کرد که از مقام خود استعفا دهد تا به نزد خانواده خود که سالها بود در ایالت لوئیزیانای آمریکا میزیستند برود. اما ملت سوئد اجازه این کار را به او ندادند. سرانجام او یک سال پس از مرگ تنها فرزندش اسکار که بعد از پدرش به عنوان اسکار اول بر تخت نشسته بود، در سال 1860 در سن 83 سالگی، بعد از بازدید از اپرا در قصر استکهلم دار فانی را وداع گفت و پیکرش را در کنار مزار همسرش در کلیسای لوتران به خاک سپردند.
آن ماری سلینکو (Annemarie Selinko) در این کتاب در کنار واقعیتهای بخش حساس تاریخ فرانسه، صحنههای احساسی اثربخشی را به نمایش میگذارد. این اثر پس از انتشار به سرعت مشهور شد و به یکی از پرطرفدارترین و برجستهترین رمانهای جهان تبدیل شد، هنوز چندی از انتشار این کتاب نگذشته بود که به اغلب زبانهای دنیا ترجمه شد و در سراسر جهان میلیونها خواننده مشتاق پیدا کرد. در مجموع میتوان این کتاب را یکی از کتابهای پرمخاطب و درخشان دستهی رمان تاریخی دانست. در سال 1954 با اقتباس از این کتاب فیلم دزیره به کارگردانی «هنری کاستر» و بازی «مارلون براندو»، «جین سیمونز» و... بر روی پرده سینما به نمایش گذاشته شد.
نویسنده در این اثر ناپلئون را گاهی ستمکار و خونریز و گاهی حتی مهربان و دوسداشتنی نشان میدهد. دزیره اما زنی پر قدرت، شجاع و با اعتماد به نفس بالاست که تسلط زیادی بر احساساتش دارد. در این بین ژان باپتیست نیز شخصیتی جذاب است که ناچار میشود حقوق شهروندی فرانسوی خود را رها کند و به کشوری دیگر برود و در جنگهای زیادی حضور یابد. رمان دزیره قصه عشق است. عشق دختری نوجوان به ژنرالی گمنام و نام آشنا که با رخش روزگار و به لطف دستهای ناپیدای تقدیر برجستهترین و ماندگارترین چهره تاریخ سدههای اخیر جهان میشود و نامی آشنا مییابد.
آنماری سلینکو نویسندهی اتریشی، آلمانی در سالهای 1930 تا 1950 و با نگارش 4 رمان به نامهای «من دختر زشتی بودم، همیشه فردا بهتر است، فردا عروسی شوهرمه و دزیره» توانست نام خود را در تاریخ ادبیات جهان به عنوان یکی از بهترین نویسندههای قرن 19 ثبت کند. آن ماریو یک خبرنگار نویسنده بود و فعالیتهای سیاسی و آزادی خواهانه زیادی را در کشورش و در سوئد ادامه میداد تا اینکه بر حسب اتفاق در سوئد با یکی از نوادگان دزیره هم صحبت شد و شنیدن داستان زندگی دزیره از زبان اقوام او برای آن ماریو سوژهای ناب در نگارش یک کتاب عاشقانه و تاریخی به حساب آمد و همین انگیزه باعث شد امروزه این کتاب را به عنوان یکی از 10 کتاب برتر ادبیات جهان بشناسیم.
در قسمتی از کتاب صوتی دزیره میشنویم:
«آخر به این هم میگویند نامه عاشقانه؟ آنقدر عصبانی شدم که تصمیم گرفتم در نامهی بعدی چیزی در مورد کلاسهایم ننویسم. خدا میداند چه کسی این معلم رقص را معرفی کرده، معلوم نیست بالرین است یا واعظ! به من یاد میدهد به آدمهای خیالی چهطور احترام بگذارم، از پشت و جلو حرکاتم را زیر نظر میگیرد. این مسیو مونته طوری با جدیت درس میدهد که انگار قرار است به دربار بروم. در صورتی که من یک جمهوریخواه هستم و شاید تنها مراسم رسمی که بروم مهمانیهای پل باراس و ژوزف باشند.»
کتاب ناگفته های هیپنوتیزم ، مدی تیشن ، انرژی درمانی ، قانون جذب و...
کتاب ناگفته های هیپنوتیزم ، مدی تیشن ، انرژی درمانی ، قانون جذب و...
نویسنده : مهران موللی
در این کتاب استاد موللی ناگفته هایی را درباره شیوه های متافیزیکی ، هیپنوتیزم ، مدی تیشن ، انرژی درمانی ، قانون جذب (راز) و... با بیانی شیوا و قابل فهم تشریح کرده است.
- علت تاثیر تلقینات هیپنوتیزمی
- مشهور ترین انرژی درمانگران جهان
- اسرار افزایش انرژی در مدی تیشن
- نحوه درمان بوسیله انرژی و...
بعلاوه فیلم آموزشی هیپنوتیزم و شیوه های رایج روان درمانی
کتاب «چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟» داستانی نوشتهی «اسپنسر جانسون» و «کن بلانچارد» است که با نامهای دیگری مانند چه کسی پنیر مرا دزدید نیز شناخته میشود.
این داستان راه تغییرکردن در زندگی و ایجاد تنوع در زندگی را به شیوهای زیبا، آموزش میدهد.
چاپ نخستِ متن اصلیِ کتاب در سال ۱۹۹۸ منتشر شدهاست.
در این داستان چهار شخصیت خیالی ترسیم شدهاند:
موشها: «اسنیف» و «اسکوری» و آدمکوچولوها، «هم» و «هاو». این چهار شخصیت برای نشاندادن قسمتهای ساده و پیچیدهی درون ما، بدون توجه به سن، نژاد یا ملیت، در نظر گرفته شدهاند.
ما، گاهی اوقات، ممکن است مثل اسنیف عمل کنیم که تغییرات را زود بو میکشد؛ یا مثل اسکوری که بهسرعت وارد عمل میشود. گاه مانند «هم» میشویم که با انکار تغییرات در برابر آنها میایستد، چونکه میترسد به طرف چیزی بدتر کشیده شود. یا مثل «هاو» که یاد میگیرد وقتی شرایط او را به طرف چیز بهتری راهنمایی میکند، خود را با آن تغییر وفق دهد.
بستابه و متین دو جوانی هستند که به هم علاقه دارند اما به سبب غرورشان از عنوان کردن و پرده برداشتن ازاین عشق و علاقه سر باز میزنن هر کدام منتظر هستند تا دیگری سخن از عشق به میان بیاوردو این موضوع باعث شده است که دو سال از عمر خود را در بلاتکلیفی سپری کنن بستابه به خاطر شغلش زیاد سفر میکندو متین دوستی صمیمی دارد به اسم سروش که همیشه رازها و درد دلاهای خود را با او در میان میگذاردسروش مهندس معمار است و کاری به اون پیشنهاد میشود که متین را برای همراهی و کمک با خودش میبرد و در مهمانی...
دانلود کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود اثر فردریک بکمن MP3
نوع فایل : صوتی قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها
زمان کل : یک ساعت و 32 دقیقه
معرفی کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود
کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود اثر فردریک بکمن، داستانی تکان دهنده و پر از تصویرپردازیهای بینظیر از پیرمردی است که خاطرهها و گمشدگانش را در قالب نامههایی عاشقانه روایت میکند.
داستان کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود (And every morning the way home gets longer and longer) درباره ترس است و عشق، اینکه چگونه این دو اغلب دست در دست هم پیش میروند و در نهایت درباره زمان است، وقتی که هنوز مالک آن هستیم. دیالوگهای این کتاب و نگاه کردن به مسئله مرگ از دیدگاه این اثر بسیار زیبا و تحسین برانگیز است.
داستان کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود در مورد پدربزرگی است که دچار آلزایمر شده و خاطراتش به مرور در حال محو شدن هستند. اما چیزی که همچنان او را زنده نگاه میدارد، خاطراتش با نوه عزیزش است. انگار همین خاطرات او را به این دنیا زنجیر کرده باشند.
داستان در ابتدا به شکل عجیبی شروع میشود، چون ابتدای داستان در ذهن پدربزرگ است. پدربزرگ که خاطراتش در حال محو شدن است، میداند که به زودی همه چیز را فراموش خواهد کرد و از دنیا میرود، اما نمیداند که چطور این موضوع را به نوه خود بگوید و…
فردریک بکمن (Fredrik Backman)، متولد استکهلم، نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی است. پیشترها شهرت وی در سوئد به خاطر وبلاگنویسی بود، ولی بعدها حین مقاله نویسی برای مجلهی «مترو» موفق به نگارش کتاب «مردی بهنام اُوِه» شد که در همان سال بیش از 600 هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از 30 زبان زندهی دنیا ترجمه شده، رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلمی برگرفته از آن با همین نام در سال 2016 در سینماهای جهان اکران شده است. از دیگر آثار پرفروش او میتوان به «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» و «بریت ماری اینجا بود» اشاره کرد.
در قسمتی از کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود میشنویم:
چشمان پیرمرد بهطور عجیبی خالی است. ناامیدانه به شقیقههایش میزند. پسرک دهان باز میکند که چیزی بگوید ولی وقتی این صحنه را میبیند جلوی خودش را میگیرد. در عوض آرام مینشیند و همان کاری را میکند که پدربزرگ یادش داده بود اگر گم شد انجام دهد: «محیط اطرافت را زیر نظر بگیر، دنبال ردپاها و سرنخها بگرد.»
نیمکت در احاطهٔ درختان است چون بابابزرگ عاشق درختهاست، چون درختها اهمیتی به افکار آدمها نمیدهند. شبحی از پرندهها از آنها بالا میآیند و در آسمان پخش میشوند و با اطمینان بر باد تکیه میزنند. یک اژدها میدان را میپیماید، خوابآلود و سبز، و یک پنگوئن با رد دستی شکلاتی روی شکم در گوشهای به خواب رفته است. یک جغد مهربانِ یک چشم هم کنار او نشسته است. نوآ همه را میشناسد. مال او هستند. اژدها را بابابزرگ درست وقتی که به دنیا آمد به او داده بود، چونکه مامانبزرگ گفته بود اژدها برای نوزاد اسباببازی توبغلی مناسبی نیست و بابابزرگ هم گفتهبود که او هم یک نوهٔ مناسب نمیخواهد.
عدهای دور میدان قدم میزنند، اما تصویرشان مبهم است. وقتی پسرک میخواهد روی خطوط اندام آنها متمرکز شود از چشمهایش میگریزند، مثل نوری که از میان پرده کرکره بتابد. یکی از آنها میایستد و برای بابابزرگ دست تکان میدهد. بابابزرگ هم در حالیکه سعی میکند با اعتمادبهنفس بهنظر بیاید در پاسخ دست تکان میدهد.
پسرک میپرسد: «کی بود؟» «چیز… من… یادم نمیآد نوآ، نوآ. خیلی وقت پیش بود… فکر کنم….» در سکوت فرو میرود. مکثی میکند و در جیبش دنبال چیزی میگردد. نوآ زمزمه میکند: «امروز به من نه نقشه دادی و نه قطبنما و نه هیچ چیز دیگهای که بتونم روش حساب کنم. منظورم اینه که نمیدونم چطور باید راه خونه را پیدا کنم.» «ما کجاییم بابابزرگ؟» پدربزرگ میزند زیر گریه، بیصدا و بدون اشک، طوری که نوهاش متوجه نشود.
دانلود کتاب صوتی مسیح باز مصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس MP3
نوع فایل : صوتی قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها
زمان کل : 23 ساعت
کتاب صوتی «مسیح بازمصلوب» اثری تاثیرگذار از نویسندهی یونانی «نیکوس کازانتزاکیس» است. این کتاب در سال ۱۹۴۸ نوشته شده است و برای اولین بار در ایران در سال ۱۳۴۹ از زبان فرانسه به فارسی برگردانده شد.
خلاصه کتاب صوتی مسیح باز مصلوب:
داستان کتاب مربوط به تلاش یک جامعهی روستایی برای برگزاری یک تعزیهی هیجانانگیز در رابطه با سرگذشت عیسی مسیح است که جریان آن در یکی از روستاهای یونان و تحت حکومت عثمانی اتفاق میافتد. برای اجرای این نمایش، بزرگان روستا باید بازیگران را از بین روستاییان انتخاب کنند. «مانولیوس» چوپان که شخصیت اصلی داستان است،
برای ایفای نقش «مسیح» انتخاب میشود و به «یاناکوس» ساده و مهربان که بازرگان است و از طریق سفر به روستاهای دیگر، اجناس خود را میفروشد، نقش یکی از حواریون حضرت عیسی را میدهند.
«میشل» که فرزند رئیس دهکده است نیز در نقش یکی از حواریون عیسی مسیح و بنا بر تصمیمات، «کستاندیس» صاحب کافهی روستا در نقش سومین نفر از حواریون حضرت مسیح انتخاب میشود.
در ادامه «پانایوتیس» که مردی خودشیفته و انتقامجو است، نقش یهودا و «کاترینا» ی بیوه نیز نقش مریم را تقبل میکنند؛ کاترینا به طور کلی فردی غیرقابل اعتماد است، اما در نهایت در کمال سخاوتمندی، زندگیاش را برای آنچه که به آن اعتقاد دارد میدهد. شخصیتهای دیگری نیز انتخاب شده و قرار است که در نقشهای دیگر به نمایش بپردازند.
همهی شخصیتهای منتخب یک سال فرصت دارند تا خود را آماده برای شرکت در مراسم موعود و یا همان تعزیه کنند. نکتهی جالب این کتاب آنجاست که تمامی این افراد ناخواسته در یک مسیر معنوی قرار میگیرند و هویت آنها همسو با نقشی که باید آن را اجرا کنند، متحول میشود؛ مانولیوس به صفات حضرت مسیح دست مییابد و پانایوتیس در نقش یهودا فرو میرود.
مغازه ی خودکشی یک فانتزی سیاه تکان دهنده است که بعد از چاپ شدن در سال 2007، توجه فراوانی برانگیخت. رمان عجیب ژان تولی (1953)، نویسنده و فیلم نامه نویس فرانسوی، هجوی است تمام عیار درباره ی مرگ و امید. رمان درباره ی یک دکان فروش ابزار و ادوات خودکشی است. همه جور خنزرپنزری در آن یافت می شود. از انواع سم تا طناب های دار، از انواع سلاح های کمری مناسب برای انتحار تا ویروس های کشنده. یک فروشگاه منحصر بفرد در زمان و مکانی نامعلوم. رمان گره خورده است به نام برخی از مهم ترین چهره های ادبی و هنری که خود را کشته اند؛ میشیما، مرلین مونرو، ونسان ونگوگ و... تقاضا بسیار زیاد است، تا این که روزی پسری وارد این مغازه می شود و با خودش تحولی به همراه می آورد. این روند پیش می رود تا سطرهای پایانی کتاب که ناگهان ضربه ای خرد کننده به مخاطب وارد می شود، ضربه ای که غیرقابل پیش بینی است... رمان مغازه ی خودکشی از درخشان ترین آثار فانتزی سیاهی است که در دو دهه ی گذشته در جهان نوشته شده است. حضور متراکم مرگ، تلاش برای ساختن امید به زندگی، نبردی نمادین و مملو از شوخی های ظریف که در نهایت قرار است خواننده را میخ کوب کرد.
فروشگاه فایل کیا؛
منبع جامع انواع فایل...
چنانچه فایل مد نظرشما در بین فایل های بارگذاری شده در سایت موجود نبود،می توانید از طریق دایرکت پیج اینستاگرام@kiyafile.ir سفارش دهید.