دانلود کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثر فردریک بکمن
یادگیری و پیشرفت
:::::::::::::::: ::::::::::::::::
دیجیتال مارکتینگ
:::::::::::::::: ::::::::::::::::
رشد کسب‌وکار
:::::::::::::::: ::::::::::::::::
صنعت آموزش


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 12 مرداد 1398
بازدید : 316
نویسنده : کیا فایل

دانلود کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثر فردریک بکمن MP3

دانلود کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثر فردریک بکمن MP3

 

نوع فایل : صوتی قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها

زمان کل : یک ساعت و 32 دقیقه

 

معرفی کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود

کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثر فردریک بکمن، داستانی تکان‌ دهنده و پر از تصویرپردازی‌های بی‌نظیر از پیرمردی است که خاطره‌ها و گم‌شدگانش را در قالب نامه‌هایی عاشقانه‌ روایت می‌کند.

داستان کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود (And every morning the way home gets longer and longer) درباره ترس است و عشق، اینکه چگونه این دو اغلب دست در دست هم پیش می‌روند و در نهایت درباره زمان است، وقتی که هنوز مالک آن هستیم. دیالوگ‌های این کتاب و نگاه کردن به مسئله مرگ از دیدگاه این اثر بسیار زیبا و تحسین برانگیز است.

داستان کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود در مورد پدربزرگی است که دچار آلزایمر شده و خاطراتش به مرور در حال محو شدن هستند. اما چیزی که همچنان او را زنده نگاه می‌دارد، خاطراتش با نوه عزیزش است. انگار همین خاطرات او را به این دنیا زنجیر کرده باشند.

داستان در ابتدا به شکل عجیبی شروع می‌شود، چون ابتدای داستان در ذهن پدربزرگ است. پدربزرگ که خاطراتش در حال محو شدن است، می‌داند که به زودی همه چیز را فراموش خواهد کرد و از دنیا می‌رود، اما نمی‌داند که چطور این موضوع را به نوه خود بگوید و…

فردریک بکمن (Fredrik Backman)، متولد استکهلم، نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی است. پیشترها شهرت وی در سوئد به خاطر وبلاگ‌نویسی بود، ولی بعدها حین مقاله نویسی برای مجله‌ی «مترو» موفق به نگارش کتاب «مردی به‌نام اُوِه» شد که در همان سال بیش از 600 هزار نسخه از آن فروش رفت. این کتاب در حال حاضر به بیش از 30 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده، رتبه اول پرفروش‌های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلمی برگرفته از آن با همین نام در سال 2016 در سینماهای جهان اکران شده است. از دیگر آثار پرفروش او می‌توان به «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» و «بریت ماری اینجا بود» اشاره کرد.

در قسمتی از کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود می‌شنویم:

چشمان پیرمرد به‌طور عجیبی خالی است. ناامیدانه به شقیقه‌هایش می‌زند. پسرک دهان باز می‌کند که چیزی بگوید ولی وقتی این صحنه را می‌بیند جلوی خودش را می‌گیرد. در عوض آرام می‌نشیند و همان کاری را می‌کند که پدربزرگ یادش داده بود اگر گم شد انجام دهد: «محیط اطرافت را زیر نظر بگیر، دنبال ردپاها و سرنخ‌ها بگرد.»

نیمکت در احاطهٔ درختان است چون بابابزرگ عاشق درخت‌هاست، چون درخت‌ها اهمیتی به افکار آدم‌ها نمی‌دهند. شبحی از پرنده‌ها از آن‌ها بالا می‌آیند و در آسمان پخش می‌شوند و با اطمینان بر باد تکیه می‌زنند. یک اژدها میدان را می‌پیماید، خواب‌آلود و سبز، و یک پنگوئن با رد دستی شکلاتی روی شکم در گوشه‌ای به‌ خواب رفته است. یک جغد مهربانِ یک‌ چشم هم کنار او نشسته است. نوآ همه را می‌شناسد. مال او هستند. اژدها را بابابزرگ درست وقتی که به دنیا آمد به او داده بود، چون‌که مامان‌بزرگ گفته بود اژدها برای نوزاد اسباب‌بازی توبغلی مناسبی نیست و بابابزرگ هم گفته‌بود که او هم یک نوهٔ مناسب نمی‌خواهد.

عده‌ای دور میدان قدم می‌زنند، اما تصویرشان مبهم است. وقتی پسرک می‌خواهد روی خطوط اندام آن‌ها متمرکز شود از چشم‌هایش می‌گریزند، مثل نوری که از میان پرده کرکره بتابد. یکی از آن‌ها می‌ایستد و برای بابابزرگ دست تکان می‌دهد. بابابزرگ هم در حالیکه سعی می‌کند با اعتمادبه‌نفس به‌نظر بیاید در پاسخ دست تکان می‌دهد.

پسرک می‌پرسد: «کی بود؟»
«چیز… من… یادم نمی‌آد نوآ، نوآ. خیلی وقت پیش بود… فکر کنم….»
در سکوت فرو می‌رود. مکثی می‌کند و در جیبش دنبال چیزی می‌گردد.
نوآ زمزمه می‌کند: «امروز به من نه نقشه دادی و نه قطب‌نما و نه هیچ چیز دیگه‌ای که بتونم روش حساب کنم. منظورم اینه که نمی‌دونم چطور باید راه خونه را پیدا کنم.»
«ما کجاییم بابابزرگ؟»
پدربزرگ می‌زند زیر گریه، بی‌صدا و بدون اشک، طوری که نوه‌اش متوجه نشود.

 


 





:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: فایل , دانلود کتاب صوتی , هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود , فردریک بکمن ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








فروشگاه فایل کیا؛ منبع جامع انواع فایل... چنانچه فایل مد نظرشما در بین فایل های بارگذاری شده در سایت موجود نبود،می توانید از طریق دایرکت پیج اینستاگرام@kiyafile.ir سفارش دهید.

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان منبع جامع انواع فایل و آدرس kiyafile.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.











RSS

Powered By
loxblog.Com
مدیر سبز، آموزش بازاریابی

TOOLS BLOG

TOOLS BLOG